سهروز تعطيلات،۴۵۰ تصادف،۷۲۰ کشته و زخمی
فرمانده پلیسراه کشور با اشاره به وقوع 452 فقره تصادف فوتی و جرحی در جادههای کشور از روز سهشنبه تاکنون گفت: متاسفانه در این تصادفات 720 نفر از هموطنان کشته و زخمی شدند.
سرهنگ محمدرضا مهماندار روز جمعه در گفتوگو با ایسنا، با اشاره به اینکه عدم توجه به جلو در دو روز اول تعطیلات با بیش از 25 درصد و انحراف به چپ در روز پنجشنبه با حدود 24 درصد مهمترین علت تصادفات در تعطیلات اخیر بوده است، افزود: آمارها نشان میدهد از روز سهشنبه تا پنجشنبه در 69 فقره تصادف فوتی جادهای 90 نفر کشته و در 383 فقره تصادف جرحی نیز 630 نفر مجروح شدند.
مهمترین تصادفات تعطیلات اخیر
فرمانده پلیسراه کشور به مهمترین تصادفات طی روزهای گذشته اشاره کرد و گفت: مهمترین تصادفات روز عید در محور چمنبید خراسان شمالی بین دو دستگاه سواری و یک دستگاه به دلیل انحراف به چپ رخ داد که در طی آن 3 کشته و 6 نفر مجروح شدند. همچین در استان مازندران برخورد وانت نیسان با پراید به دلیل عدم توجه به جلو 4 کشته و 4 مجروح برجای گذاشت.
وی تصریح کرد: همچنین در روز پنجشنبه نیز در استان مازندران محور فرعی زاغمرز به دلیل انحراف به چپ برخورد پراید با پژو 405 متاسفانه 4 کشته و 6 مجروح برجای گذاشت.
وی در خصوص آخرین وضعیت ترافیک کشور گفت: هماکنون ترافیک در تمامی محورهای منتهی به استان تهران نیمه سنگین بوده و پیشبینی میشود از ساعات ظهر به بعد شاهد ترافیک سنگینی در محورهای مواصلاتی خصوصا محورهای شمالی منتهی به تهران باشیم.
فرمانده پلیسراه کشور با اشاره به اینکه سفرهای انجام شده در تعطیلات اخیر بیسابقه بوده است از تمامی رانندگان خواست ضمن رعایت مقررات راهنمایی و رانندگی از انحراف به چپ در ترافیکهای سنگین و تردد در شانه خاکی جددا خودداری کنند چرا که پلیس به طور قطع با این دسته از رانندگان متخلف به شدت برخورد میکند.
گزارشی از آبروریزی ما ایرانی ها
شوخي نيست که يک ملت هر ساله، نزدیک سي هزار نفر از افراد خود را کشته يا مجروح کند، چون دارد به سر کار، مهماني، خريد و يا مسافرت ميرود. تنها در دوران پس از انقلاب، دست کم هفتصد هزار قبر براي کشتههاي رانندگي حفر شده و دست کم پانزده ميليون نفر مجروح شدهاند که شماری از آنان بايد باقي عمر را بر روي تخت و يا ويلچر بگذرانند...
همه قشرها از وزير، وکيل و استاد دانشگاه گرفته تا ورزشکار، بازيگر، کارمند و کارگر هر از چندگاهي به سوگ يکي از همکاران خود مينشينند. مثل بسياري از ما، شايد اين از دست رفتگان مانند مرحوم حجت الاسلام والمسلمین ابوترابی، مرحوم کريمي راد وزير اسبق دادگستري، مرحوم آيدين نيکخواه بهرامي و مرحومه خانم گلدره گمان نميکردند جان خود را در يک تصادف ناگهاني از دست بدهند.
به راستي ما را چه شده است که يکي از بي فرهنگ ترين مردم دنيا در رانندگي از آب درآمده ايم، به گونه ای که در کنار معرفي جاذبههاي گردشگري در ايران، «هشدار جدي نسبت به رانندگي خطرناک ايرانيان» يکي از بخشهاي جدايي ناپذير کتابچههاي راهنماي جهانگردان است؟ مگر ما چگونه رانندگي ميکنيم که فيلم رانندگي و نيز نحوه عبور عابران در ايران، تبديل به يکي از انواع کليپ هاي پربيننده و خندهدار در اينترنت با صدها هزار بيننده شده و آبروي «ايراني» را يکجا به حراج گذاشتهايم؟ هر چه هست ما اصلاح ناشدني نيستيم، وگرنه ايستادن خودروها در پشت خط عابر پياده و نيز بستن کمربند ايمني، امروز در ميان ما فراگير نشده بود... .
به نظر ميرسد، يک عامل اساسي که چنين ما را گرفتار کرده، اين است که در ايران اساسا از آغاز کلمه «رانندگي»، نادرست معنا شده است...
رانندگي در دنيا، يک امر «جمعي» است، ولي در ايران يک امر «فردي» تلقي ميشود. رانندگي در ايران يعني «مي خواهم خودم را با خودرو به مقصدم برسانم». پس رانندگان ديگر، «رقيب» من هستند و من نبايد از رقبا عقب بمانم... هر فضاي خالي که پيدا شد بايد زودتر از ديگران آن را پر کنم.
چنين است که رانندگي ايراني، يعني «چپاندن خودرو يا موتور در اولين فضايي که خالي ميشود»؛ يعني «رفتن از هر راه ممکن نه از راه تعيين شده»؛ حاصل اين نوع رانندگي چنين تصويري است:
هرچند اتومبيل سالهاست وارد ايران شده، اما تعريف رانندگي، چه رسد به فرهنگ آن، هنوز وارد کشورمان نشده است.
«رانندگي صحيح»، نوعي مشارکت در يک امر جمعي است. اين «جريان عبور و مرور» است که راننده را به مقصد ميرساند نه به اصطلاح «زرنگي» او. «رانندگي صحيح» که نوعي مشارکت در يک امر جمعي است، به معناي «هدايت خودرو خود در جاي صحيح در بين خودروهاي ديگر» است؛ بنابراين، اين که خودرو فرد در بين دو خودرو جلويي جا ميشود يا نه، تأثيري در نحوه رانندگي درست ندارد... وقتي در جامعهاي اين نگرش به رانندگي حاکم باشد، يعني هر کس پیش از آنکه به رسيدن به مقصدش بیندیشد، به دنبال مشارکت در حرکت جمعي خودروها باشد، اين نظم در عمل چنين خود را نشان ميدهد:
با اين روش:
1. سرعت حرکت خودروها چند برابر ميشود.
2. احتمال برخورد اتومبيل ها به شدت کاهش مييابد.
3. در صورت تصادف، با توجه به مسير خالي در دو طرف، خودروهاي پليس و آمبولانس به سرعت به محل رسيده راه را باز ميکنند.
4. در صورت پنچر شدن يا خرابي يک ماشين، به دليل وجود فضاي کافي راه بندان پديد نميآيد.
5. از همه مهمتر، رانندگان با اعصاب راحت رانندگي ميکنند. ديگر لازم نيست که آنان در هر لحظه چهار طرف را مراقبت کنند تا مبادا سپر يا آينه اتومبيل کناري به اتومبيلشان برخورد کند يا از عقب کسي به آنها بزند... .
همچنين کسي که ميخواهد در بزرگراه به راست بپيچد، از صدها متر جلوتر در مسير تعيين شده قرار ميگيرد و خالي بودن باند کناري، او را به قانون شکني نميکشاند. (البته اعمال شديد قانون نقش خود را دارد که محل بحث در اينجا نيست):
ترافيک در همه شهرهاي بزرگ دنيا وجود دارد. وقتي بناست چند صد هزار يا چند ميليون نفر در ساعت معيني به سر کار بروند، خود به خود ازدحام پديد ميآيد؛ اما تفاوت ترافيک شهرهاي بزرگ دنيا با ترافيک تهران اين است که در کلان شهرها ترافيک باعث «دیرکرد» است اما در شهري مثل تهران چون رانندگي يک امر فردي است نه جمعي، ترافيک فقط موجب تأخير نيست، موجب «کلافگي» و «خرد شدن اعصاب» هم هست...
اما پرسش مهم اين است که براي اصلاح وضع موجود عملا از کجا بايد آغاز کرد؟
براي روشن شدن مطلب بايد توجه کرد که رانندگي ايراني، اصطلاحات خاصي هم به دنبال آورده است که در کتاب هاي آموزش رانندگي هيچ کشوري اصلا «وجود ندارد»؛ اصطلاحاتي مانند «راه گرفتن» و يا «رد کردن». «راه گرفتن» يعني جلوي ديگري را بگير تا خودت بتواني بروي. به دليل نبود پارهاي مقررات در ايران (مثلا قانون حق تقدم هنگام گردش به چپ) مجبوريم تا ميتوانيم وسيله نقليه خود را جلوتر و جلوتر ببريم تا خودرو مقابل چارهاي جز راه دادن به ما نداشته باشد.
همچنين «رد کردن» را وقتي به کار ميبريم که خودرو خود را از فاصله بسيار نزديک از کنار اتومبيل هاي ديگر يا پاي يک عابر عبور ميدهيم. پس در هر دو اصطلاح «راه گرفتن» و «رد کردن» که مختص به رانندگي ماست، معناي «نزديک شدن شديد به خودروها يا عابران» نهفته است.
حال چرا بدون «راه گرفتن» و «رد کردن» نميتوان در ايران رانندگي کرد؟ نکته اصلي اينجاست: اساسا «رعايت فاصله» که عنصري بسيار اساسي در رانندگي است، در کشور ما هيچ جايگاه و تعريف مشخصي ندارد. اگر راننده سپرش را از يک ميليمتري زانوي عابر رد کند، تخلفي مرتکب نشده؛ اگر پشت چراغ قرمز اتومبيل ها پنج سانتيمتر از هم فاصله داشته باشند، قانون رعايت شده؛ وقتي يک موتورسيکلت با فاصله 30 سانتيمتر در پشت سر يک خودرو حرکت ميکند، خلاف قانون مرتکب نشده و عملا تخلف به شمار نمی رود. بايد حتما به اصطلاح «بخورد و صدا بدهد» تا اتفاقي افتاده باشد.
البته بنا بر قانون رانندگان موظفند «فاصله ايمن» را رعايت کنند، ولي اين از همان کلي گويي هايي است که مصاديقش نه تعريف و نه به مردم آموزش داده شده است و نه رعايت نکردن آن به چشم کسي ميآيد، زيرا همه عادت کرده ايم چفت در چفت يکديگر حرکت کنيم...
براي اينکه ببينيم جزیيات رعايت فاصله چگونه در ديگر کشورها يک به يک به رانندگان آموزش داده شده و چگونه اعمال قانون ميشود، مناسب است نمونههايي در اينجا آورده شود.
وقتي سرويس مدرسه براي پياده و سوار کردن دانش آموزان توقف ميکند، خودروهاي پشت سر موظف به رعايت فاصله 20 متري هستند (عکس زير از آيين نامه رانندگي يک کشور خارجي است). تخطي از اين قانون حتي براي نخستين بار، علاوه بر 400 دلار جريمه، تعليق گواهينامه براي شش ماه را در پي دارد.
هنگام گردش به راست، حق با عابر است و راننده بايد حدود دو متر از خط عابر فاصله بگيرد. به خاطر اعمال قاطعانه اين قانون است که اين عابر (عکس زير) چنين آسوده عرض خيابان را طي ميکند. او به روبهرو نگاه ميکند نه به خودرو، زيرا ميداند سپر اتومبيل از دو متري به او نزديکتر نخواهد شد:
حال تا اندازهاي معلوم ميشود که چرا در کشور ما اين مقدار تصادف رخ ميدهد و چرا بيشترين کشتهها در ميان عابران پياده در ايران يا «سالمند» هستند و يا «کودک»؛ تا کسي حرکات شبه آکروباتيک بلد نباشد، نميتواند خود را از اتومبيل ها و موتورسيکلت هايي که چفت در چفت يکديگر و با فاصله سانتيمتري و گاهي ميليمتري از کنار عابران ميگذرند نجات دهد.
بنا بر آنچه گفته شد، نقطه آغاز اصلاح رانندگي در ايران، آموزش فاصله گرفتن از يکديگر است؛ چه فاصله خودرو از خودرو که با حرکت بين خطوط حاصل ميشود و چه فاصله گرفتن عابر و خودرو از يکديگر، و چه فاصله گرفتن از خودروهاي امداد... .
نکاتی درباره کاستيهاي رانندگي در ايران بسيار است. از جمله:
ـــ در کشوري که بالاترين کشته را در تصادفات ميدهد، يک کارخانه خودروسازي اجازه مييابد که پرفروشترين و در عين حال آسيب پذيرترين خودرو کشور را بدون کيسه هوا و ABS و لوازم ايمني ديگر روانه بازار کند. اين نشان ميدهد که رانندگي و کشته هايش هنوز براي برخي سياستگذاران تبديل به يک دغدغه اساسي نشده است.
ـــ نبايد برخي عجولانه نحوه عجيب رانندگي در ايران را با اموري چون چند برابر ظرفيت بودن شمار خودروها يا تنگ بودن برخي معابر توجيه کنند. البته به دنبال حل اين مشکلات هم بايد بود اما اينها تنها ميتوانند دليل «ترافيک» باشند، نه دليلي براي رانندگي بيقانون رانندگان يا عبور بيقانونتر عابران. از اين روست که نحوه رانندگي، در شهرهاي کوچک هم يک معضل است.
ـــ از تابلوهاي ورود ممنوع و يکطرفه که بگذريم تابلوها نقشي در رانندگي شهري ندارند. مثلا تابلوي «ايست» در ايران کاملا بي معناست و اين نقش به سرعت گيرها واگذار شده است در حالي که با توجه به شرايط محيطي هر کوچه و نيز خيابان، تابلوهاي حداکثر سرعت بايد لااقل در ابتداي آنها نصب شود... ما با تکيه بر ذکر حداکثر سرعت شهري در آيين نامه، همه کوچهها و خيابانها را به امان خدا رها کرده ايم و هر کس زورش رسيده يک سرعت گير سيخي يا ميخي و غير آن با ارتفاع دلبخواهي در کوچه خودش قرار داده است...
ـــ از چند انيميشن که بگذريم رسانه ملي آموزش مصداقي رانندگي را مورد توجه قرار نداده است. کاش برنامههايي مانند «سفر به خير» که غالبا به کلي گويي ميگذرند طريق درست و نيز خطاهاي رايج رانندگي را قدم به قدم به مردم يادآور ميشدند. گاهي چند آموزش تصويري (مانند مورد زير) ميتواند از ده ها توصيه گفتاري در بهبود اوضاع کارسازتر واقع شود:
ـــ با وضعي که در آن هستيم، آموزش رانندگي آنقدر اهميت دارد که اگر رسانه ملي هر روز برنامههاي شش شبکه تلويزيون را همزمان قطع کرده و چند ثانيهاي به اين آموزش ها اختصاص دهد کاري عادي انجام داده است.
ـــ تصور بسياري از ما از تصادف شديد، دو ماشين له شده است و بس. شايد اگر با هشدار قبلي تصوير بانوي بارداري که با صورت خون آلود در ميان آهن پارهها گرفتار شده و فرياد ميزند و يا تصوير کودکي که با کيف مدرسه به گوشهاي ازخيابان پرتاب شده نمايش داده شود، کمي از بلاي «تعجيل براي هيچ» که در رانندگي و غير رانندگي مانند بختک به جان ما ايرانيان افتاده، رهايي يابيم... .
Sunday, September 4, 2011
Re: |||||| SaliJooN |||||| 720 Koshte va Zakhmi dar 3 Rooz Tatilat !
Subscribe to:
Post Comments (Atom)
No comments:
Post a Comment