Saturday, April 30, 2011

قاصدک ! هان ، چه خبر آوردی ؟


قاصدک ! هان ، چه خبر آوردی ؟
از کجا وز که خبر آوردی ؟
خوش خبر باشی ، اما،‌ اما 
گرد بام و در من 
بی ثمر می‌گردی 
انتظار خبری نیست مرا 
نه ز یاری نه ز دیّار و دیاری باری
برو آنجا که بود چشمی و گوشی با کس 
برو آنجا که تو را منتظرند 
قاصدک 
در دل من همه کورند و کرند

دست بردار از این در وطن خویش غریب 
قاصد تجربه های همه تلخ 
با دلم می گوید 
که دروغی تو ، دروغ 
که فریبی تو ، فریب 

قاصدک! هان ، ولی ... آخر ... ای وای 
راستی آیا رفتی با باد ؟
با توام ، آی! کجا رفتی ؟ آی 
راستی آیا جایی خبری هست هنوز ؟
مانده خاکستر گرمی ، جایی ؟
در اجاقی طمع شعله نمی بندم، خردک شرری هست هنوز ؟

قاصدک! 
ابرهای همه عالم شب و روز 
در دلم می گریند 

No comments:

Post a Comment