آن روز صبح یک دسته صورتحساب تازه رسیده بود ...
نامه شرکت بیمه ، از لغو شدن قرارداد هایشان خبر می داد !
زن آه کشید و با نگرانی از جا برخاست تا شوهرش را در جریان بگذارد ، آشپزخانه بوی گاز می داد ...
روی میز کار شوهرش نامه ای پیدار کرد
«...پول بیمه عمر من برای زندگی تو و بچه ها کافی خواهد بود...» !
No comments:
Post a Comment