روزی دختری شاکی نزد قاضی رفت...
دختر :
قاضی پسری که دوستم بود بمن تجاوز کرده من از او شاکی هستم !
به دستور قاضی نخ سوزن آوردند ...
سوزن را دست دختره داد و نخو دست خودش نگه داشت و خیلی راحت سوزنو نخ کرد
بعد این بار نخ رو دست دختر داد و سوزن رو دست خودش نگه داشت...
قاضی :
دختر سوزنو نخ کن !
دختر تا میخواد نخو از سوزن رد کنه قاضی دستشو تکون میده !
بعد به دختره میگه چرا سوزنو نخ نمی کنی !!!
دختر میگه تو نمیذاری ،قاضی درجواب میگه تو هم نمیذاشتی
روزی دختری شاکی نزد قاضی رفت...
دختر :
قاضی پسری که دوستم بود بمن تجاوز کرده من از او شاکی هستم !
به دستور قاضی نخ سوزن آوردند ...
سوزن را دست دختره داد و نخو دست خودش نگه داشت و خیلی راحت سوزنو نخ کرد
بعد این بار نخ رو دست دختر داد و سوزن رو دست خودش نگه داشت...
قاضی :
دختر سوزنو نخ کن !
دختر تا میخواد نخو از سوزن رد کنه قاضی دستشو تکون میده !
بعد به دختره میگه چرا سوزنو نخ نمی کنی !!!
دختر میگه تو نمیذاری ،قاضی درجواب میگه تو هم نمیذاشتی
No comments:
Post a Comment