یه بار با یه بنده خدایی دعوام شد در حد بزن بزن!!! بعد یهو دیدم وسط دعوا نشست شروع کرد خندیدن گفتم واسه چی میخندی؟؟ گفت چرا وقتی مشت میزنی مثل این فیلم هندیا صداشم در میاری؟؟؟
.............................................................................................................................................................
نصفه شب از خواب پریدم ..... یه "دو هزار پا" داشت روی سینم به صورت کاملا پریودیک با فرکانس ثابتی حرکت میکرد ، من و میگی .....!!!! بلللللللند شدم رو هوا با یه حرکت فیلیپینی همینجور که داشتم دور خودم می پیچیدمو به لباسام چنگ مینداختم در اتاقو وا کردم پریدم تو هال ، ( یعنی تو اون لحظه اگه لینچان و جت لی و جکی چان با هم میریختن سرم ، ازم کتک میخوردن ، اصن کنترلمو کاملا از دست داده بودم ) . یه هاله ی ضعیفی از نور تو یه قسمتی از هال افتاده بود ، مثه یوز پلنگ خودمو رسوندم اونجا دیدم یه چیزی چسبیده به شلوارم ، مارو میگییییییی؟؟؟ با تمام قدرت با کف دست با پشت دست با مشت با آرنج همینجوری داشتم میکوبیدم به پام ، حالا منه بد بخت هم دستم درد گرفته بود هم پام ، ازون طرفم داشتم زهره ترک میشدم ، فکر میکردم این پاهاش گیر کرده تو شلوارم واسه همین کنده نمیشه ، آقا دورخیز کردم با پا رفتم تو دیوار تا له بشه ، دو سه تا غلتم روی زمین زدم تا کاملا پرس بشه ، یعنی حرکاتی کردم که یه گونگ فو کار حرفه ای از انجامش عاجزه ، بعد از اینکه خودمو آش و لاش کردمو دهن دستو پام سرویس شد پریدم چراغو روشن کردم که دیدم بدبخت پرس شده ( بازم چشام خوب نمیدید ) عینکمو زدم دیدم اههههههههه اینکه هزار پا نیست........ مارک " آدیداس " بود که روی شلوارم دوخته شده بود ، تا چند روز بعدش دست و پام درد میکرد
................................................................................................................................................................
ثریا: تو چرا افتادی زندان؟
نرگس: همسایمون 5 تا بچه قد و نیم قد داشت، شوهرش هم چند سال مرده بود، برا اینکه خرج بچه هاشو در بیاره افتاده بود تو کاره خلاف، یه روز مامورا تو خونه ش یه ساک جنس قاچاق دیدن، گفتم اگه بیفته زندان بچه هاش از بین میرن، من خلافشو گردن گرفتم آخه یه بچه شیرخواره داشت !
در این دیالوگ یه سوتی وجود داشت. خودتون پیدا کنید من روم نمیشه بگم
.................................................................................................................................................................
امیر خسروی (عامل اختلاس سه هزار میلیاردی ) قرار است از دست بانک مرکزی شکایت کند !!! وی میگوید قبلا سه هزار میلیارد تومن میشد ۳ میلیارد دلار ولی الان که دلار رفته بالا میشه نصف یعنی یک و نیم میلیارد دلار ... این ضرر رو باید دولت و بانک مرکزی جوابگو باشد ... راست میگه بنده خدا ،،، این همه ضرر اون هم ظرف چند ماه !!!! درست نیست ،، مسئولان باید پاسخگو باشند
.................................................................................................................................................................
کی میتونه 5 بار پشت سر هم بگه
<<<چسب، چیپس، سس >>>
.............................................................................................................................................................
نصفه شب از خواب پریدم ..... یه "دو هزار پا" داشت روی سینم به صورت کاملا پریودیک با فرکانس ثابتی حرکت میکرد ، من و میگی .....!!!! بلللللللند شدم رو هوا با یه حرکت فیلیپینی همینجور که داشتم دور خودم می پیچیدمو به لباسام چنگ مینداختم در اتاقو وا کردم پریدم تو هال ، ( یعنی تو اون لحظه اگه لینچان و جت لی و جکی چان با هم میریختن سرم ، ازم کتک میخوردن ، اصن کنترلمو کاملا از دست داده بودم ) . یه هاله ی ضعیفی از نور تو یه قسمتی از هال افتاده بود ، مثه یوز پلنگ خودمو رسوندم اونجا دیدم یه چیزی چسبیده به شلوارم ، مارو میگییییییی؟؟؟ با تمام قدرت با کف دست با پشت دست با مشت با آرنج همینجوری داشتم میکوبیدم به پام ، حالا منه بد بخت هم دستم درد گرفته بود هم پام ، ازون طرفم داشتم زهره ترک میشدم ، فکر میکردم این پاهاش گیر کرده تو شلوارم واسه همین کنده نمیشه ، آقا دورخیز کردم با پا رفتم تو دیوار تا له بشه ، دو سه تا غلتم روی زمین زدم تا کاملا پرس بشه ، یعنی حرکاتی کردم که یه گونگ فو کار حرفه ای از انجامش عاجزه ، بعد از اینکه خودمو آش و لاش کردمو دهن دستو پام سرویس شد پریدم چراغو روشن کردم که دیدم بدبخت پرس شده ( بازم چشام خوب نمیدید ) عینکمو زدم دیدم اههههههههه اینکه هزار پا نیست........ مارک " آدیداس " بود که روی شلوارم دوخته شده بود ، تا چند روز بعدش دست و پام درد میکرد
................................................................................................................................................................
ثریا: تو چرا افتادی زندان؟
نرگس: همسایمون 5 تا بچه قد و نیم قد داشت، شوهرش هم چند سال مرده بود، برا اینکه خرج بچه هاشو در بیاره افتاده بود تو کاره خلاف، یه روز مامورا تو خونه ش یه ساک جنس قاچاق دیدن، گفتم اگه بیفته زندان بچه هاش از بین میرن، من خلافشو گردن گرفتم آخه یه بچه شیرخواره داشت !
در این دیالوگ یه سوتی وجود داشت. خودتون پیدا کنید من روم نمیشه بگم
.................................................................................................................................................................
امیر خسروی (عامل اختلاس سه هزار میلیاردی ) قرار است از دست بانک مرکزی شکایت کند !!! وی میگوید قبلا سه هزار میلیارد تومن میشد ۳ میلیارد دلار ولی الان که دلار رفته بالا میشه نصف یعنی یک و نیم میلیارد دلار ... این ضرر رو باید دولت و بانک مرکزی جوابگو باشد ... راست میگه بنده خدا ،،، این همه ضرر اون هم ظرف چند ماه !!!! درست نیست ،، مسئولان باید پاسخگو باشند
.................................................................................................................................................................
کی میتونه 5 بار پشت سر هم بگه
<<<چسب، چیپس، سس >>>
No comments:
Post a Comment