من ماندهام مهجور از او، بیچاره و رنجور از اوگویی که نیشی دور از او، در استخوانم میرود
گفتم به نیرنگ و فسون، پنهان کنم ریش درونپنهان نمیماند که خون، بر آستانم میرودمحمل بدار ای ساروان، تندی مکن با کاروانکز عشق آن سرو روان، گویی روانم میروداو میرود دامن کشان، من زهر تنهایی چشاندیگر مپرس از من نشان، کز دل نشانم میرودبرگشت یار سرکشم، بگذاشت عیش ناخوشمچون مجمری پرآتشم، کز سر دخانم میرودبا آن همه بیداد او، وین عهد بیبنیاد اودر سینه دارم یاد او، یا بر زبانم میرودبازآی و بر چشمم نشین ای دلستان نازنین کآشوب و فریاد از زمین بر آسمانم میرود
شما یادتون نمیادقدیما واسه دخترا خواستگار میومد !!!
یه پریز برق خاص
گردان پشت ميدون مين رسيده و زمين گير شده بود. چند نفر رفتند معبر باز كنند. او هم رفت، 15 ساله بود. چند قدم كه رفت، برگشت. يعني ترسيده؟! خب! ترس هم داشت! او اما، پوتين هايش را به يكي از بچه ها داد و گفت؛ تازه از گردان گرفتم، حيفه! بيت الماله!... پابرهنه رفت!...
راستي 3هزار ميليارد تومن چندتا پوتين ميشه؟
من از برهنگان تن فروش بیزار نیستم ،ولی از پوشیدگان شرف فروش بیزارم
عکس: پوشش عجیب مهمان وزیر امور خارجه
No comments:
Post a Comment